حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌

امروز ۶ می ٢٠١٧ ( مصادف با ١۶ اردیبهشت ٢٠١٧) ما بعد از دو سال دوری و تنهایی و دلتنگی دوباره پیش هم برگشتیم. خدایااااااا شکرت. بیشتر از این نمی تونم خوشحالی کنم چون الان ذهنم با مسأله الهام یدونه خواهرم مشغول هست. که میخوام مفصل درباره اش تو پست بعدی بنویسم حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌...

فکر نکن از احوالت بیخبرم. نه نه نه. نماز ساعتهایی هم که تو تلگرام آنلاین و افلاین میشی متوجه حال و احوالت هیتم. میدونم که چندمدته که حال دلت ابریه. میدونم که روزای سختی رو داری پست سر میذاری. همه رو میدونم اما چیزی که بهش إیمان دارم اینه که تو قوی هس حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌...ادامه مطلب

سلام عزیز خواهر، صبحت بخیر. هنوز خوابی تنبل خانم؟ ساعت ١١:٣٠ هست. چندساعته که تلگرامت رو چک میکنم. هنوز انلاینی نشدی. این یعنی اینکه هنوز خوابی؟! خداکنه همین باشه. البته از دیشب که رفتی خوابیدی هر یک ساعت چک میکردم میخواستم مطمین بِشم که راحت خوابیدی و نیمه شب بیدار نشدی. از دیروز همش دارم گریه میکنم. چشمام شده شبیه ژاپنی ها.همه ی درد و غمت برا من نکنه هوای چشمات بارونی بشه که جونم درمیره. مواظب خودت باش خیلی دلم برات تنگ شده حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌...

خوبی عزیز خواهر؟! همه چیز روبراهه؟! پسریت خوبه.؟! دلم برا تو و پسری تنگ شده. ۴ دقیقه پیش تلگرام آنلاین بودی اما نمی تونم بهت پیام بدم. حرفام رو اینجا برات مینویسم. شاید ی روزی بهت نشونشون دادم و خوندی. الان که درس و مشق ى کلاسام تموم شده وقتم ازادتر حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌...ادامه مطلب

سلام عزیزخواهر، امروز اومدی خونه مامان اینا. چند روزه منتظر بودم که سه شنبه بیاد و بیای خونه مامان اینا تا ببینمت، اما نمی دونم چرا ازم دوری میکنی اصلا جلو دوربین نیومدی. اشکال نداره خواهر جانم، جان جانم، همینکه دیدمت کلی خوب بود. از دیروز تلگرام آنلاین نشدی نمی دونم چرا. امیدوارم هرچه زودتر همه چیز خوب بشه خیلی خیلی دوست دارم حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌...

خیلی دلم گرفته. کلا از روز اولی که نیواورلیانز اومدی بتن روژ استرس داشتم. بلاتکلیفی دوست ندارم. نمی دونستم ایا قراره اینجا خونه (من و سمیرا) بمونیم یا قراره که بریم هتل. با پژمان از نیواورلیانز اومدی رفتیم خرید بعدشم رفتیم مهمونی نوروز دانشگاه. همه چیز خوب بود برگشتیم پژمان رفت خونه محمدرضا و ما اوم حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌...ادامه مطلب

مگه میشه امروز رو تو تاریخ ثبت کنم. امروز ٢٧ژانویه ٢٠١٧ مصادف با ٧ بهمن ١٣٩۵، تو عزیز من، عمرمن، مهربون من جواب همه تلاش هات رو گرفتی و بلاخره از پسداک پوزیشن گرفتی. اونم کجااااااا؟! Rotchester institute of technology خدایا ازت ممنونم. اگه تو این مدت بنده ناشکر و عجولی بودیم ما رو ببخش. خدایا ممنون حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌...ادامه مطلب

دوست دارم ساکت و آروم بشینم ی جایی. ن حرفی بزنم نه حرکتی کنم. میخوام فقط فکر کنم میخوام با خودم حرف بزنم. نه خدا، میخوام با تو حرف بزنم. چیومیخوای بهم نشون بدی. بزرگیت رو، اینکه راس قدت هستی، اینکه منِ بنده چقد عاجز و ناتوانم. همه رو میدونم. همه رو. برا همینه که همیشه دستم رو به طرفت دراز میکنم. خدایا خسته شدم بسکه بهش گفتم درست میشه. ایشالا هرچی خیر هست همون میشه. اگه این دفعه هم نشه دیگه هیچ حرف تازه ای برا زدن ندارن. دلم ی خبر خوب میخواد خیلی وقته خبر خوبی نشنیدم. هیچ وقت از شادی و موفقیت دیگران ناراحت نمیشم و حسادت نمی کنم. هر وقت یکی از بچه ها ب ی موفقیتی میرسه خوشحال میشم که اگه اونا تونستن منم میتونم. ولی الان دارم به جایی میرسم که نه اینکه خوشحال نمیشم دارم حسادت هم میکنم. خدایا به هرکی هرچی دادی نوش جونش مبارکش. ی گوشه چشمی هم به ما کن. خدایا اگه خیر و صلاحمون این هم نیست، ی نشونه ای بهمون بده. بخدا کم آوردم. از اینکه نشون بدم چیزی نیست همه چیز اوکی هست. از محکم بودن کم آوردم. دلمی جای أمن میخواد. ی جایی که توش احساس امنیت و آرامش کنم. خیلی حرفا دارم که بزنم اما دیرمه باید حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌...ادامه مطلب

الان بیشتر از یک ساعته که اومدم افیس. هیچ کاری نکردم هیچ کاری. حتی ایمیلم هم چک نکردم. ولی ایمیل بهروز رو چک کرد. ی ایران کافی، سارا نایینی، بخاری برقی ، خیره شدم به ایمیل تو. پس چرا ایمیل نمیزنن. هر ٢ دقیقه یکبار صفحه رو رفرش میکنم ببینم ایمیل جدیدی نیومده. ایمیل های قبلیت رو چک کردم. الهی من فدات بشم چقد تو این مدت به همه کس و همه جا ایمیل زدی برا کار و پستدکترا. دارم از استرس میمیرم. اخه چرا!!!!! ی جای کار میلنگه. یعنی قسمت ما ی کالج داغون هم نبود. بهش پیام دادم "نفسی نفسی خیلی دوست دارم" جواب نداد. نیم ساعت بعد زنگ زدم بازم جواب نداد. تا اینکه الان خودش زنگ زد گفت خونه داره ماکارونی میپزه. بعدش گفت " از اینا هم خبری نشد… اونکه به ما نریده بود …" ای خدا کجایی. اصلا میشنوی صدای منو؟! اصلا منو میبینی کم اوردم خیلی کم اوردم الان مامانش تو تلگرام داره پیام میده که چ خبر؟! باید جلو همه خودمو محکم نشون بدم. بگم همه چیز خوبه. ایشالا خوبتر هم میشه. ولی اخه اینجوری نیست. خدایا خیلی خستمه دلم ی خبر خوب میخواد. ی خبری که بهروزم رو شاد کنه. دلم فقط شادی اونو میخواد حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌...ادامه مطلب

بلاخره بعد از ۵ ساعت رفرش کردن ایمیلش جواب دادن. نه این رسمش نیست. ای خدا خسته شدم بسکه گفتم ایشالا هرچی خیره همون میشه. این خیر چیه کجاس. پس چرا برا ما این خیر پیش نمیاد. یعنی اینجا هم خیر ما نبود. خدایا دیدی دیشب چ ذوقی داشت، از ذوقش خوابش نمیبرد. وسط خواب بیدار شده بود به من زنگ زده برد و داشت درباره برنامه های آینده حرف میزد. داشت درباره اینکه اگه اونجا کارش بشهچقد خوب میشه. میتونیم دوباره ی زندگی دو نفره کوچولو با هم داشته باشیم. مبل میخریم میز ناهار خوری رو از اینجا میبریم. الهی قربونت اون خنده خوشحالی که رو صورتت بود یادم نمیره. ای خدااااااا. چی بگم چی بگم که ناشکری نباشه. اینک از کادوی کریستمس و سال نو ما. دستت درد نکنه. تعطیلاتمون خیلی خوب شروع شد. خدایا خستمه میفهمی خستمه. حالم داره بهم میخوره از این زندگی. چطوری دلداریش بدم چطوری ارومش کنم حرف‌هایی‌ از سر دلتنگی‌...ادامه مطلب